افکار پ ر   ی ش    ان

افکار پ ر ی ش ان

من در اندیشه ی تو غوطه ورم ( شعر نیمایی )
افکار پ ر   ی ش    ان

افکار پ ر ی ش ان

من در اندیشه ی تو غوطه ورم ( شعر نیمایی )

ثبت

 


باش تا صاحب دنیا بشوم

ای نگاه تو چو فردوس برینم

گوهر نایابم،شعله ی بیتابم

می روم همکف آن ساختمان

نبش میدان بزرگی که نئون هایش را

باگل ماه شب چهاردهم تاخت زدند

و گلوی طبقه ی هشتم آن

پیش امضای سند ها گیر است

تا نشینم لبه ی میز رییس

داد وفریاد کنم کو استامپ

من که صاحب سند ملک خدایم

من که ازخاک جدایم

و بِلاعزل ترین وکلایم

آمده ام که در عین سلامت ، درعین صحّت

همه ی دنیارا

اثر انگشت زنم ، ثبت کنم ، یا بفروشم

به بهای نگهی پاک وصمیمی

ازآن چشم که شهلاست

چو دریاست

هنوز ازپس آن پنجره پیداست

به خریدار :  ... شمیمم