افکار پ ر   ی ش    ان

افکار پ ر ی ش ان

من در اندیشه ی تو غوطه ورم ( شعر نیمایی )
افکار پ ر   ی ش    ان

افکار پ ر ی ش ان

من در اندیشه ی تو غوطه ورم ( شعر نیمایی )

شبنم

 

شبنم صفحات عشق را بو میکرد

در دور ستاره باز سوسو میکرد

من بودم وشب بود ودوصد سرّ  مگوی

آن مرغ شبانه باز هوهو میکرد

شبنم که بروی برگ گل میغلطید

چون مرواریدِ در صدف میخندید

در باطن او هزار چون بود وچرا

در ظاهر من سُرور ولبخند واُمید

شبنم که لطافتش نمودش مغرور

از سوی قزح همان زمان شد مأمور

در ساحلِ عاشقی گلی را بویید

اشکش جاری شد و همان دم معذور                                           آن بارشِ تند دستِ دل رو می کرد

آن مرغ شبانه باز هوهو میکرد

شبنم صفحات عشق از بَر میشد

با هر حرکت که چشم و اَبرو میکرد