افکار پ ر   ی ش    ان

افکار پ ر ی ش ان

من در اندیشه ی تو غوطه ورم ( شعر نیمایی )
افکار پ ر   ی ش    ان

افکار پ ر ی ش ان

من در اندیشه ی تو غوطه ورم ( شعر نیمایی )

طعم ایمان

 

شهرمن درچشم شب آرام بود

 

سینه اما پشت یک بلوا اسیر

 

سرنوشتم بر لب این بام بود

 

بازهم

 

وحشت از فرجام بود

 

ذرّه ای باران نبود

 

بویی ازایمان نبود

 

درتن فرسوده ام ... جان نبود

 

قطره ای می درته این جام بود

 

بیقرارومضطرب ، می دویدم سوی کفر

 

دروجودم قصه ی برهوت معنا میگرفت ، مرگ معنا میگرفت

 

میدویدم همچنان ، ناگهان

 

کفشهایم کوه شد ، بسیار سنگین

 

سستی گنگی به پاهایم نشست

 

خون به رگها ایستاد

 

درسرم سرسام بود

 

یک نفر میآمد از شهرخدا

 

بر لبش لبخند ،  چون خورشید گرم

 

بردوچشمش برقی ازجنس طلا

 

آمد اوازسرزمین آینه

 

ساده وآزاد ، هم بی ادعا

 

درمحبت تام بود

 

درکنارم باصداقت جاگرفت

 

یأس من رنگ دوصد اما گرفت

 

باز ایمان دردلم ماوا گرفت

 

باوصالش فاصله یک گام بود

 

شهد ِشیرین ِلبش درکام بود                      

نظرات 16 + ارسال نظر

سلام دوست و همراه عزیز
تیم طراحی بنرساز آماده طراحی تمامی امور گرافیکی شما هموطنان عزیز میباشد
جهت دیدن نمونه کارها و خدمات ما میتوانید به سایت و وبلاگ تیم طراحی بنرساز مراجعه نمایید
www.banersaz.ir
www.banersaz.persianblog.ir
موفق و سربلند باشید
[گل]

سلامــــــ .

مثل همیشه زیبا نوشتید به خصوص جایی که گفتید:

یک نفر میآمد از شهرخدا

بر لبش لبخند ، چون خورشید گرم

بردوچشمش برقی ازجنس طلا

آمد او از سرزمین آینه

ساده و آزاد ، هم بی ادعا


شاد و پیروز باشید.

پرنیان دل آرام 2 تیر 1391 ساعت 13:31

ذره ای باران نبود

کفش هایم کوه شد بسیار سنگین

در سرم سرسام بود ...


سلام و عرض ارادت

شعر زیباتون رو خوندم - دوسش داشتم

برقرار باشید و دل آرام

غریبه 2 تیر 1391 ساعت 23:31

وحشت از فرجام بود/ذره ای باران نبود/بویی از ایمان نبود/ چه زیبا نوشتید اقای سلیمی همیشه از خوندن شعرهاتون لذت میبرم .

لطف داری غریبه سپاس

احمد 5 تیر 1391 ساعت 21:28 http://elbowroom.blogsky.com

سلام جناب سلیمی عزیز

به نظرم عمق معنی ایمان را به زیبایی توصیف کردید. مگر چیزی جز عشق و محبت می تواند ایمان را در دل حک کند؟ بزرگان ایمان هم گفته اند: «هل الدین الا الحب» یعنی دین چیزی جز محبت نیست.

با اجازه شما این بیت بیشتر توجهم را جلب کرد:

یأس من رنگ دوصد اما گرفت
باز ایمان دردلم ماوا گرفت

موفقیت تان مدام.

سپاس احمد عزیز

سلام ؛جناب سلیمی شعرطعم ایمان شما استادانه سروده اید.

درود بر شما جناب محمد نژاد لطف تان مستدام

درودگر 6 تیر 1391 ساعت 00:19 http://derowgar.blogsky.com

درود
عالی نوشتید .لذت بردم
فقط کاش سرسام بود را سرسام شد می نوشتید
-------
حالا واقعا طعم ایمان را داری می چشی؟؟
چه طعمیه؟

عرض میکنم ...

افسانه 7 تیر 1391 ساعت 12:53 http://gtale.blogsky.com/

سلام جناب سلیمی

باز هم زیبا مثل همیشه

anniversary 8 تیر 1391 ساعت 22:29 http://anniversary.blogfa.com/

کامتان همیشه شیرین جناب سلیمی ِ عزیز

عطایی 10 تیر 1391 ساعت 07:31 http://zanjere.blogfa.com

سلام جناب سلیمی
امیدوارم سلامت باشید چون جنس اشعارتان
دعوتی ب غزل-قهوه خانه

صداقت 12 تیر 1391 ساعت 10:51

سلام

خواندم لذت بردم

احمد 12 تیر 1391 ساعت 22:31 http://elbowroom.blogsky.com

درود و بدرود.

شهرزاد 20 تیر 1391 ساعت 18:52 http://kash2.blogfa.com

عالی بود
مرسی که سراغ گرفتید

افسانه 20 تیر 1391 ساعت 19:34 http://gtale.blogsky.com/

سلام عزیزم

چه تلخ است ؛ علاقه ای که عادت شود عادتی که باور شود باوری که خاطره شود و خاطره ای که درد شود

افسانه 20 تیر 1391 ساعت 19:35 http://gtale.blogsky.com/

سلام

چه تلخ است ؛ علاقه ای که عادت شود عادتی که باور شود باوری که خاطره شود و خاطره ای که درد شود

غریبه 28 تیر 1391 ساعت 00:37

سلام اقای سلیمی تشکر از بابت راهنمایی های شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد