افکار پ ر   ی ش    ان

افکار پ ر ی ش ان

من در اندیشه ی تو غوطه ورم ( شعر نیمایی )
افکار پ ر   ی ش    ان

افکار پ ر ی ش ان

من در اندیشه ی تو غوطه ورم ( شعر نیمایی )

آسمان ابری نیست


خلوتی بود  درآن دشت

وهوایی چه دل انگیز

بسته بودند دهان هیجان را

وغروب ... چه قشنگ !

مثل دلتنگی ما

دل من سخت گرفته بود ... چون بغض نگاه

دل تو سخت گرفته بود ... چون اخم غروب

پس چرا اشکی نیست ؟

پس چرا ابری نیست  ؟

وچرا در سبد خالی رویاهایم اسمی نیست ؟

یا اگر دردل تو اسمی هست

در سکوتت که چنین رسمی نیست

گوش کن همسفرم

پشت دیوار حجاب من وتو

هق هقی هست که پروازش نیست

حس آوازش هست ، جوشش سازش نیست

دل من غمگین است

ودل دشت گرفته، تنها ... چون دل تو

ودل واژه گرفته تر ...چون بغض سکوت

همه جاوهمه چیز

بسته وساکت ودلگیر

آسمان ابری نیست

عکس چشمان نگاه

وچه خوب ...

هیجان دل تنگش مرطوب

نه دلش مثل من ومثل غروب

قطره ای اشک چکاند

وتمام غم تنهایی خود با این اشک

از لب شب گذراند